چند همسری از موضوعاتی است که مخالفان اسلام و پیامبر اسلام، آن را نقطه ضعفی دانسته و همانند دنیای امروز تهمتهایی مانند: شهوت رانی، رسیدن به اموال زن یا پدر زن به پیامبر نسبت میدهند.
لذا به طور خلاصه، این موضوع بحث و بررسی میشود.
پیامبر اسلام هیچگاه برای رسیدن به امیال شخصی و بهرهگیری از زنان در کارهایی مانند تجارت و کشاورزی، با زنان ازدواج نکرده است و این مسائل در آن زمان مطرح نبوده، بلکه در خور توجه است، مخالفان در آن زمان هرگز درباره این موضوع با پیامبر مخالفت نکردند.
در آن زمان مردم اشتیاق زیادی به پیامبر و پیوستگی با وی داشتند؛ زیرا او پیامبر خدا و دارای مقام و منزلت بالائی بود و انتساب به خاندان وحی با میل و رغبت موجب افتخار مردم بود.
در عصر جاهلیت و ظهور اسلام وضع زندگی بسیار سخت بود؛ لذا تعدد همسر غالباً میتوانست در بهبود زندگی خانواده تأثیر بسزایی داشته باشد.
با توجه به دلالت آیات به نهی از کشتن فرزندان بهویژه دختران، معلوم میشود برخی مواقع بهعلت کمبود امکانات و سختی معیشت، دختران و پسران را به مسلخ میبردند یا زندهبهگور میکردند؛ لذا تعدد همسر و تحت تکلف قراردادن دختران متعدد، کمکی به نظام خانوادههای پر فرزند و فقیر به حساب میآمد.
از عوامل دیگر، مبارزه عملی با سنتهای غلطِ رایج در بین مردم بود که برای رفع آن، گفتار تنها کافی نبود. مانند: ازدواج پیامبر با همسر پسرخوانده خود (زید بن حارث) که در آن زمان اعراب جاهلی این عمل را جایز نمیدانستند.
انتساب به قبایل، یکی از امور بسیار مهم زندگی در عصر جاهلیت بود و این انتساب، رابطه جدیدی بین آن دو قبیله ایجاد میکرد. ازدواج با دختر رئیس یک قبیله موجب پیمان عملی بین آن دو قبیله میشد. اینگونه انتخابها چهبسا موجب برقراری دوستی و دوری از نزاع و درگیری میشد. این عامل نکته مهمِ برخی از ازدواجهای پیامبر است.
یکی از مصادیق این عامل، ازدواج پیامبر با جویریه دختر رئیس قبیله بنیمصطلق بود که باعث شد اسیرانشان بهدلیل خویشاوندی با پیامبر آزاد شوند و به میمنت این ازدواج تمام افراد قبیله به اسلام گرویدند و نیز ازدواج با عایشه موجب پیوند پیامبر با قبیله بنیتمیم شد.
از تاریخ استفاده میشود که نداشتن همسر، ولو بیوهبودن در جامعه آن زمان، عیب بزرگی بود که شوهردادن آنها بهعهده پدرشان بود. در سال سوم هجرت، دختر عمرخطاب بعد از وفات شوهرش از طرف ابوبکر به او پیشنهاد ازدواج شد؛ ولی او قبول نکرد. پیامبراسلام او را از پدرش خواستگاری کرده و با او ازدواج نمود.[1]
گاهی پیامبر از زنان بهخاطر تجدید روحیه و تثبیت ایمان آنها به اسلام، خواستگاری میکرد. مانند ازدواج با امحبیبه یا صفیه. امحبیبه دختر ابوسفیان بود. او همراه با شوهرش عبدالله بن جحش به حبشه هجرت کرد. همسرش در حبشه مسیحیت را برگزید و نصرانی شد و همانجا از دنیا رفت. امحبیبه که در آن کشور غریب بود، روحیهاش ضعیف شد؛ لذا پیامبر از روی مصلحت با نوشتن نامهای، از نجاشی خواست که امحبیبه را از برای پیامبر خواستگاری کند. امحبیبه قبول کرد و پیامبر با زنی که آن را هرگز ندیده بود در آن شرایط حساس ازدواج کرد.
گاهی پیامبر برای تکریم برخی از بزرگزادگانِ قوم و قبیلهای، ازدواج با آنان را پیشنهاد میکرد و این پیشنهاد تأثیر بسزایی در آن عصر و زمان داشت.
مانند صفیه دختر حیّ بن اخطب، که در غزوه خیبر به اسارت مسلمانان درآمده بود. این ازدواج، اثراتی مانند ایجاد دوستی بین یهودیان و مسلمانان و تشویق آنان به پذیرش اسلام بههمراه داشت.
پیامبر تنها با یک دختر ازدواج کرد که آن هم عایشه بود. بخاری در کتابش سن پیامبر را در آن موقع 50 سال و عایشه را 6 سال و سال مواقعه پیامبر با عایشه را 9سالگی ذکر کرده است. [2]
جواب کسانی که در این رابطه زبان به اعتراض گشودهاند:
1- از تاریخ بهدست میآید که شوهردادن در سنین کم در آن زمان امری متداول بوده است.
2- زنان و مردان در آن محیط گرم سیر، رشد سریعی داشتند؛ لذا دختری با سن 9 سال، قابلیت ازدواج را داشته است.
3- ازدواج پیامبر با عایشه به پیشنهاد و درخواست ابوبکر (پدر عایشه) بوده است.
منبع: برگفته از کتاب اسلامشناسی و پاسخ به شبهات، علیاصغر رضوانی.
[1] . کنز العمال، ج3، ص697.
[2] . صحیح مسلم، کتاب النکاح، باب تزویج الاب البکر الصغیره.